كاستي هاي آموزش زبان انگلیسی در ایران

30 مهر 1392

امروزه اولياء دانش آموزان ايران فرزندان خود را در كلاس هاي كانون زبان ايران و ديگر موسسه ها ثبت نام

ميكنند تا زبان انگليسي را به خوبي بياموزند و بتوانند نوشتن و خواندن را به خوبي فرا گيرند و در كنكور

سراسري بتوانند تستهاي زبان را خوب بزنند. خلاصه   به صراحت مي توان گفت كه آموزش زبان انگليسي در

مدارس ايران تلف كردن وقت دانش آموزان و معلمان زبان مي باشد . چرا كه دو سه ساعت بعد از اتمام

كلاس زبان مدارس، بچه ها به كلاس هاي زبان موسسه ها مي روند .در عصر فن آوری اطلاعات و ارتباطات

(ICT) مفهوم سواد به عنوان يكي از شاخص هاي دانايي، دستخوش تغييرات زيادي شده است. از جمله

اين كه افراد ديگر با مدرك توانايي خواندن و نوشتن باسواد محسوب نمي شوند و حتي داشتن سواد نسبتا

جامع بدون تسلط اوليه و مقدماتي بر ابزارهاي تكنولوژي نوين از جمله توانايي كار با رايانه آنها را مشمول

مفهوم «انسان باسواد» نمي كند.يكي ديگر از ملاك هاي باسوادي، دانستن زبان و توانايي برقراري ارتباط با

انسان هاي ديگر مجامع است كه در اين مورد خاص مي توان از زبان انگليسي به عنوان زباني كه كاربرد

بسيط و گسترده اي در جهان امروز دارد نام برد.

نش آموزان در طول سه سال آموزش در دوره راهنمایی و چهار سال آموزش در دوره متوسطه قادر نیستند

مهارتهای لازم Listening ,Speaking, Writing را به طور کامل و جامع کسب نمایند. در حالي كه در بيشتر

كشورهاي همسايه، از جمله هند، پاكستان، كشورهاي عربي و ... حتي عامه مردم در حد رفع و رجوع

احتياجات اوليه خود به زبان انگليسي تسلط دارند، در ايران، دانشجويان، مديران ارشد و يا حتي برخي

اساتيد دانشگاهي نيز تسلط خيلي كمي در كاربرد زبان دارند و قادر به بهره گيري در حد رفع نياز براي

كارهاي ضروري خود در به كارگيري زبان انگليسي نيستند. آموزش زبان‌هاي خارجي به‌ويژه انگليسي

موضوعي است که در ايران ده‌ها سال رواج دارد اين در حالي است كه  زبان عربي همواره به‌عنوان زبان دوم

به دانش آموزان و دانشجويان ايراني تدريس مي‌شود اما آموزش زبان انگليسي  در يك‌دهه گذشته از لحاظ

کمي رشدي بسيار  داشته و آموزشگاه‌هاي زبان آموزي در گوشه و کنار شهرهاي بزرگ  ايران فراوان به

چشم مي‌خورند.از قرن نوزدهم ميلادي که مدارس نوين در ايران شکل گرفت،  تدريس زبان‌هاي اروپايي به

ويژه فرانسوي و بعدها انگليسي جزئي از برنامه ثابت درسي مدارس متوسطه و عالي بوده است. هم

اکنون،  تمامي ايرانياني که تحصيلاتي دست كم در سطح متوسطه دارند،  دست کم6 سال وقت را براي

آموختن زبان انگليسي صرف كرده اند.در دانشگاه‌هاي ايران نيز علاوه بر اينکه در برنامه تمام رشته‌هاي

تحصيلي، واحدهاي آموزش زبان در سطوح عمومي و تخصصي گنجانده شده،  امکان آموختن چندين زبان

خارجي، حتي تا سطح دکترا وجود دارد.

 با اين حال،  اغلب دانش آموختگان مدارس و دانشگاه‌هاي ايران نمي‌توانند به زباني که سال‌ها به فراگرفتن

آن پرداخته‌اند،  صحبت كنندو اين مشکل حتي در ميان بسياري از کساني که دانش آموخته رشته زبان‌هاي

خارجي اند و سال‌ها به شكل تخصصي و در سطح دانشگاهي به آموختن زبان پرداخته اند نيز وجود دارد!

در يك نگاه اجمالي بايد ريشه اين مشكل را در آموزش زبان، به خصوص زبان انگليسي در نظام آموزشي

كشور در سطوح ابتدايي، راهنمايي، متوسطه و حد عالي دانست.اساسا آموزش زبان انگليسي در مدارس و

دانشگاه هاي ايران پايه و اساس اثرگذاري براي فراگيري آن از سوي معلمين نداشته است و نتوانسته

است براي فراگيران كه در قالب آموزش هاي رسمي و بالاجبار آنرا فرا گرفته اند سودمند باشد.

 به نظر اینجانب چرا تدریس کتابهای درسی آ.پ چندان مثمر ثمر نیست در حالی که آموزش در کانون زبان

ایران از چنان کیفیتی برخوردار است که دانش آموزانی که به کانون زبان میروند هم می توانند به خوبی

 انگلیسی صحبت کنند و هم در کنکور سراسری بهترین رتبه را در درس زبان بدست می آورند . آیا بهتر

نیست که  از استادان زبان کانون و کتابهای آموزشی آنان به جای کتب درسی آ.پ استفاده گردد؟ یا روش

آموزشی کانون زبان ایران را جایگزین روش آموزشی آ.پ کرد؟  مشکل دیگر : استاندارد تعداد فراگيران زبان

خارجي در يك ‌كلاس بين ١٦ تا ١٨نفر است. اين در حالي است كه در بيشتر مدارس و دانشگاه‌هاي ايران،

 اين رقم   به 30 تا 40 نفر مي‌رسد. از سوي ديگرساعت‌هاي آموزش زبان در آموزشگاه‌هاي ايران  براي

استمرار در فراگيري بسيار كم است كه بايد دست كم به 8 ساعت در هفته افزايش يابد.

 راهکارها: 

گذر از شيوه‌هاي سنتيبه نظر مي‌رسد در جهاني که روز به‌روز به دهکده‌اي بزرگ‌تر تبديل مي‌شود،  لزوم

بازنگري در نظام آموزش زبان‌هاي خارجي در ايران به موضوعي محتوم بدل شده. به نظر مي‌رسد گسترش

فرهنگ و ادبيات ايراني و صدور محصولات آن به كشورهاي ديگر و ارتباط مؤثر با ديگران در گروي فراگيري يك

زبان خارجي به‌ويژه  انگليسي  باشد.

ساعت آموزشي بيشتر شودآموزش زبان‌هاي خارجي از سال اول راهنمايي آغاز مي‌شود و دست كم تا

پايان دبيرستان به مدت 6 سال ادامه پيدا مي‌كند. ساعت‌هاي اختصاص داده شده به اين درس بين 2 تا 4

ساعت درسي در هفته،  يعني 90 تا 140 دقيقه است و کتاب‌هاي زبان را هم وزارت آموزش و پرورش به‌طور

هماهنگ و يکنواخت تهيه و در سراسر ايران پخش مي‌کند.انتظار مي‌ رود همان‌طور که هر دانش‌آموز متوسط

ايراني از سواد متعارف يا حداقلي برخوردار است،  سواد قابل قبول زباني هم داشته باشد. اين انتظار

غيرعادي نيست ولي با توجه به مستندات پيشرو،  غيرواقع بينانه است.آيا هدف از آموزش زبان انگليسي يا

عربي در مدرسه مشخص شده است؟ آيا اين هدف واقع بينانه است؟ آيا اين هدف به نيازهاي درازمدت

جوانان پاسخ مي‌دهد يا تنها نيازهاي مقطعي را دنبال مي‌کند؟بي گمان در سطح سياستگذاري و برنامه

ريزي کلان که ممكن است كوتاه‌مدت هم باشد،  ابتدا بايد هدف هر موضوع مشخص و سپس راه‌هاي علمي

دستيابي به آن طراحي شود؛ دردسر بزرگ از اينجا آغاز مي‌شود.بر نظام آموزشي ايران مدت‌هاست كه

هيولايي به نام کنکور سايه افکنده،  دوره آموزش در مدرسه به گذر از تونلي مي‌ماند که در انتهايش کنکور

آينده و راه زندگي را تا حد بسياري مشخص مي‌كند و در چنين شرايطي گذر موفقيت آميزاز تونل به تنها

هدف تحصيل و سواد آموزي تبديل مي‌شود.روش آموزش زبان انگليسي در مدارس ايران براي پاسخگويي به

اين هدف بسيارجالب است! آموزش زبان،  بدون در نظر گرفتن طبيعت آن،  به شيوه‌اي فرمولي و دستوري

همچون فيزيک و شيمي تدريس مي‌شود. فرمول‌هايي که در درس‌هاي علمي به کار حل مسئله مي‌آيند،

 در درس زبان تنها به درد انتخاب پاسخ پرسش‌هاي چند گزينه‌اي مي‌خورند و بس.اما آيا اين هدف، تعريفي

واقع بينانه از آموزش زبان بين‌المللي به جوان ايراني است؟ پاسخ بي‌ترديد منفي است. جوان ايراني

مي‌خواهد از امکانات دنياي مدرن بهره ببرد، از اطلاعات اينترنت استفاده کند، کتاب‌هاي خارجي بخواند، فيلم

به زبان اصلي ببيند، براي ادامه تحصيل به خارج از کشور برود و سخن کوتاه، خود را شهروند برابر در جهان

بداند.با اين تعريف از هدف آموزش زبان که وسيله ايجاد ارتباط است،  لزوم بازنگري در سياست و برنامه ريزي

آموزشي آشکارتر مي‌شود. در واقع يادگيري زبان وسيله‌اي است براي رسيدن به هدفي ديگر که ايجاد ارتباط

است.

زودتر  و بهتر شروع كنيم شيوه سنتي و متداول آموزش زبان،  زبان آموز را با مفاهيم و قوانين پيچيده زبان

آشنا مي‌كند ولي اين آشنايي هيچ کمکي در به کارگيري زبان نمي‌کند.پس در آموزش زبان بايد به جنبه

کاربردي آن توجه کرد، دانش آموز را در موقعيت واقعي زباني قرار داد و مهارت‌هاي منفعل شنيدن، خواندن و

مهارت‌هاي فعال حرف زدن و نوشتن را به صورت موازي آموزش داد.

از ابتدايي شروع كنيم از سوي ديگر زبان فرايند پيچيده ذهن بشر است، يادگيري زبان هرچه از سنين کمتر

شروع شود، بازده بهتري دارد، اگر زبان آموز زبان دوم را به شيوه‌اي طبيعي و ناخودآگاه، با فرايندي شبيه

زبان مادري فرا گيرد، نتيجه بهتر مي‌شود،  پس لازم است آموزش زبان از دوره ابتدايي آغاز شود.

ارسال دیدگاه

خطا ...
آدرس ایمیل وارد شده نامعتبر است.
متوجه شدم